۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

Back To Black

حکمتی دارد بیست و هفت ساله مردن ایمی واینهاوس. این را آدمی می گوید که خودش همیشه آرزو می کند بعد از سی سالگی اش هرگز از راه نرسد. نه که فکر کرده باشد تا سی سالگی وقت تنگ است و باید بجنبد و هر چه ایده و فکر نو دارد بزند تنگ هم تا یک وقت حیف نشود، اتفاقا بر عکس، نویسنده هیچ کاری برای انجام ندارد و به نظرش نهایتا تا سی سالگی می تواند وقت کشی کند و به گذشته گریز بزند، سی سال برای ول گشتن بس است دیگر، بیشتر از آن حوصله سر بر می شود. اما راستش نیامده بودم اینجا وضعیت رشک برانگیز ایمی واینهاوس را بکنم توی چشمتان اما جالب است، مرگ این دختر با آن چهره و صدای کم نظیر برای من شد زنده شدن کلی خاطره ی ریز و درشت که فکر می کردم اینقدر بزرگ شده ام که دیگر بلدم به یادشان نیاورم، اما سخت در اشتباه بودم. مشکل از اینجا شروع می شود که یک وقت هایی خوب یادت می ماند کدام آهنگ را کی گذاشته بودی روی ریپیت وان. بعد همین می شود که دیگر یا نباید آن آهنگ را گوش کنی یا باید چنان دنده ات پهن باشد که بتوانی از هجوم خاطره هایی که آهنگ زنده می کند جان سالم به در ببری. می دانستم دنده پهن نیستم، برای همین بود که این سه چهار روز بعد از مرگ ایمی واینهاوس به شیوه ی همان چند سالی که جرات نمی کردم بروم سراغش خودم را نگه داشتم که یک وقت لابه لای این پلی لیست های خاک خورده خدایی نکرده تایپ نکنم Amy Winehouse. که باز مجبور نشوم بی وقفه بگویم :


ما فقط به زبان گفتیم خداحافظ 
و من صدبار مردم
تو به او برگشتی 
و من به سیاهیـــــــــــ

اما گاهی آدم دوست دارد شجاع باشد و برود جز آن دسته ای که به جای پاک کردن صورت مسئله، مثل مرد مشکل را حل می کنند و بعد که خیالشان راحت شد می نشینند با خودشان یک چای می خورند و از هر دری حرف می زنند. همین می شود که پیام ایمی را جدی می گیرم و تا اطلاع ثانوی همراه Back To Black و این صدای عجیب غریب به سیاهی برمی گردم باشد که از این کارزار موفق بیرون بیایم.

پی نوشت: دلم برای صدایش تنگ شده بود

۱ نظر:

  1. منم دلک واسه کسی که نشنیدمش تنگ می شه...این آخریا بود یه خبر خوندم از مصرف بالا و پاتیل بودن همیشگیش...زود تر از جسمش خدا حافظی کرده بود.وحشی دوست داشتنی.

    پاسخحذف