۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

این یکی واقعا عنوان ندارد

اساسا این دور و بر همه چیز از یک سوتفاهم ناشی می شود. یا نه سر راست ترش می شود اینکه ما جماعت کارمان شده بد فهمی و کج فهمی و نفهمی.
شهرداری تهران که جشنواره ی فرهنگ شهروندی را برگزار کرد، مثلا قرار بود هدفش جلب مشارکت مردمی باشد، که این یعنی کم کردن فاصله ی بین سیاست گزاران شهر و شهروندان، که خودمانی ترش می شود ما و شما نداریم همه دور هم می نشینیم و گپ می زنیم و به نتیجه ای مشترک می رسیم. همه ی این ذهنیت را که در ذهنت داشته باشی و وارد داستان شوی بعضی صحنه ها را نمی توانی هضم کنی. مثلا اینکه آقای صاحب فلان غرفه به شوخی یا جدی -اساسا فرقی ندارد- می گوید این دفترچه ی نظرسنجی گلاسه است چون قرار است برسد دست آقای قالیباف! جان؟ حالا مثلا حضرت قالیباف چه عَنی هستند خدای ناکرده؟ یا مثلا رویم به دیوار ایشان زیر گلاسه دست بگیرند چه می شود احیانا؟ باری، خانمی می کنی و می گذری اما بعد جلوتر می رسی به غرفه ای که صاحبش با هیجان جلویت را می گیرد که ببین! خلاقیت را حال کن! تعهد را ببین! تمام اجزای این غرفه بازیافت است؛ این میز، آن پارتیشن، حتی این کاناپه! بعد همین طور که داری نگاهش می کنی چیزی حدود نیم کیلو کاغذ گلاسه ی گرم بالا می چپاند در کیفت که این ها مال مسابقه است، آن ها مال عملکرد منطقه، آن یکی هم برای یادگاری! یعنی واقعا نمی داند عین این نیم کیلو کاغذ ۵ دقیقه ی بعد کلهم می شود زباله؟ یا شاید هم می داند و اصلا کار جناب حضرتش همین است که ابتدا به ساکن زباله تولید کند و بعد سر وقت و به دل خوش بنشیند فکر کند و خلاقیت بزند و بازیافت کند و کیفور شود. 
شاید راست گفتند که من حساسم، بی خود و بی جهت به جزئیاتی گیر می دهم که کلا اثری در کلیت جریان زندگی ندارد، اما خوب یا بد، همین دو صحنه چنان حالم را بد کرد که ترجیح دادم کلا بِکَنَم بیایم بیرون زیر برق آفتاب کنار برج خنک کننده بنشینم تا یارو از راه برسد.

پی نوشت: بی شوخی برای ظهور آقا امام زمان دعا کنید، وضع خراب است

۸ نظر:

  1. هاها
    اگه مث ما مجبور بودی تمام وقت از این اتفاقات عالیه خبر خوب بسازی و به ملت قالب کنی چه می کردی :)

    پاسخحذف
  2. شب ها کنار تخت دو زانو می شدم، از پدر مقدس می خواستم ببخشتم!!!

    پاسخحذف
  3. دس اون که خلاقیت زد و سیگار کشف کرد طلا که در این جور مواقع حال آدمان را کیفور میکند,پکی می زنی و می گویی ...لقش!

    پاسخحذف
  4. آنکه مارا لجباز و یکدنده افرید چی؟ که نمی گذارد لب به سیگار بزنیم؟

    پاسخحذف
  5. اونم دسش طلا,آی پاد و میوز را برای شما خلق کرد!:دی

    پاسخحذف
  6. خدایا... یعنی میشه این نظر ارسال بشه؟
    در کفایت و لیاقت جناب قالیباف همین بس که در اولین روز همایش مدیریت شهری اسفند 88 سر ناهار در یک آن حدود 200 نفر که از فرهنگسراهای مختلف برای بازدید برچ میلاد آمده بودند به سالن هجوم آورند و تمام تیم علمی و سخنرانان و اساتید و... از ناهار ممنوع شدن. تصور کن همایش مدیریت شهری ای رو که توش یارو داره تو کیسه فریزر ناهار می ریزه ببره... سارا

    پاسخحذف
  7. ای ثابت دیگه نشنوم پشت سر وبلاگم حرف بزنیا! نظرتو به این تمیزی انتقال داد!
    در مدح جناب قالیباف هم باشه حضوری خدمتتون می رسم
    یه چیزایی از پشت صحنه ی داستان شنیدم خوراک خنده

    پاسخحذف