۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

خرداد پرحادثه

یک- متولد خرداد که باشی همیشه انگار نگرانی، از همان بچگی که چند سال پشت سر هم محرم با خرداد شاخ تو شاخ شد و با پارتی بازی مغلوبش کرد تا بعدتر که خرداد همیشه فصل کتاب و درس و امتحان بود، به خصوص برای کسی مثل من که کل سال را به الواطی می گذارند و شب امتحان آخرین امیدش می شد. همیشه فکر می کردم بزرگتر که بشوم دغدغه های خرداد هم کم رنگ تر می شود و می شود یک برثدی پارتی اساسی گرفت، با دل خوش. همین دو سال پیش بود که داشتم فکر می کردم بالاخره بیست و سه خرداد می شود روز سبز این ملت و من هم می شوم همزاد همین روز. بیست و سه خرداد قرار بود بشود روز من، روز ما. اما خرداد سر سازگاری نداشت از همان اول و تبدیلم کرد به متولد روز کودتا. حالا این یکی نه مثل محرم است که بعد از کرم ریختن بیاید و بگذرد نه مثل امتحان که تمام شدنش دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نه. این یکی تا آخر عمر من که هیچ، تا آخر تاریخ روی پیشانی همه مان نوشته می شود و هر سال پتکش سنگین تر بر سرمان می کوبد. بعضی وقت ها دلم خرداد بی خیالی می خواهد.

دو- روز تولدت که نحس باشد، باید کمی صبور باشی تا آدم ها نحسی را رد کنند و هر چه خواستند بغض بخورند تا بعد قضای تولدت را به جا بیاورند. اینطوری می شود که هیجانات روز تولد از راه های دور و نزدیک تا خود تیر کش می آید. تا کتاب اشعار منتشر نشده ی احمد نامداریان حتی!

جاودانگی، هدیه تولد

مثل این شعر
تو هم معلوم نیست
چگونه الهام شده ای
هر چه بوده باید بگویم
امروز که رسما تو و دنیا به هم آمده اید
قلم ها به دست و پا افتاده اند
تو و اشعارم را 
روی این برگ تقویم حادثه کنند
برای هدیه تولدت هم سپرده ام
پیش از آنکه با لب های غنچه شده 
و کیک در مقتل
کام مان را شیرین کنی،
همراه این شعر جاودانه شوی ...


احمد نامداریان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر