۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

فلسفه ی پیاز

گونتر گراس می گوید زندگی مثل پیاز است، لایه لایه و اشک آور. بزرگتر شدن مثل کندن لایه های پیاز است که هیچ وقت عادی نمی شود و همیشه مثل روز اول چشم را می سوزاند و چیزی را روی صورتت جاری می کند. 
گونتر گراس حق دارد، زندگی پر از مرحله های پشت سر هم است که انگار مجبوریم از پسشان بر بیاییم، با اشک و ناله و درد، با همه ی اینها نمی دانم نظر گونتر گراس درباره ی بعد از کندن پوست پیاز چیست، آنوقت که انگار چشم هات را لایه برداری کردی و همه چیز را نو می بینی، دنیا بعد از گریه های پیازی شعف انگیز می شود.

پی نوشت: لایه های زندگی تا وقتی به ترتیب اتفاق بیافتند مشکلی پیش نمی آورند، دردش را می شود تحمل کرد، اما بعضی وقت ها همه چیز به هم می ریزد، لایه ی زندگی شخصی در عمومی ترین مکان زندگی ات سر باز می کنند و تو می مانی و اشکی که حقش نبوده آنجا سرازیر شود.

۲ نظر:

  1. لوتی ها با پیاز وقت صرف دیزی چه میکنند؟ ما هم باید بزنیم آنجای پیاز راپاره کنیم تا دیگر اشکمان را در نیاورد.

    پاسخحذف
  2. اگه هنوز چیز حقی مونده باشه همین اشکه، وقت و ساعت هم نمی شناسه، رسم جوون مردی هم نیس که جلوشو بگیری
    ادسئوس، توی ادیسه ی هومر وقتی از تروی به سمت جزیره زادگاهش بر می گرده، باید از کنار جزیره ای عبور کنه که از اون آواز عجیبی شنیده می شه، آوازی که همه رو به سمت خودش می کشه و هرکسی که به اونجا می ره دیگه بر نمی گرده، اوسئوس دستور می ده خودش رو به دکل کشتی ببندند و تو گوش پارو زنا هم موم می ریزه، اینطوریه که با کمک عقل از کنار اون آواز می گذره. آدورنو این آواز مرموز رو نماد مرموز بودن عالم احساس می دونه و این کار اودسئوس رو اولین انحراف تاریخی زندگی از احساس به سمت عقل و شروع روشنگری می دونه و اودسئوس رو اولین بورژوای تاریخ. این یعنی دقیقان همون وضعیتی که ما تصور می کنیم دنیا رو به اینجا کشیده.
    طبا

    پاسخحذف