۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه

تقدیم به آشپزخانه ی نجف و فهیمه

یکـ     رابطه ها کیفیت های مختلفی دارند. بسته به این کیفیت هاست که نطفه ی هرکدامشان در مکانی بسته می شود و بعد در مکانی می بالد و لابد در مکانی هم خاک می شود. حواستان باشد روابطتان کجا «شکل» می گیرد. اگر از پاسخ این پرسش راضی بودید شک نکنید که شما یکی از خوشبختان این کره ی خاکی هستید.

دو     چند وقتی می شود که کار طراحی دونفره ای را شروع کرده ایم و کاملا امید داریم این شیوه از اشتغالِ معماری به جاهای خوبی ختم شود. به جای دست و پا زدن برای پیدا کردن شغلی در یک دفتر مشاور معماری و هول زدن برای بردن مسابقه های دولتی و طراحی مفتخرانه در مقیاس ملی، دنبال آدم هایی می گردیم که می خواهند «خانه» بسازند، برای خودشان. آدم هایی که سبک زندگی شان برایشان مهم تر از مدهای معماری و چشم و هم چشمی های رایج آن است. همین شده که در جلسه های طراحی دونفره ای که تشکیل می دهیم مدام به خاطره ها و دیده ها و شنیده هامان رجوع می کنیم. تجربه های خودمان از زیستن در مکان های کوچک و بزرگ، حالا چه می خواهد خانه ی مادر بزرگ باشد حوالی آخرهای دهه ی شصت چه آتلیه ای کنج ساختمان توحید خانه که برخلاف آنچه یادمان دادند زمستان های سرد و تابستان های گرم داشت. از بین این همه، یک «جا» هست که بیشتر از همه محل رجوعمان می شود: آشپزخانه ی نجف. آنقدر که کم کم این عبارت «آشپزخانه ی نجف» یک جور کد شده برای اشاره به دسته ای از فضاها. آن دسته از فضاهای صادقِ گرمِ صمیمی که این چالشِ  تاریخیِ «زیبایی مهم تر است یا کاربرد» را برای همیشه حل کرده اند و یک آب هم روش! دست من اگر بود آشپزخانه ی نجف را با همه ی ماهی تابه ها و ملاقه ها و آبکش های آویزان بر دیوارش جایی حوالی بهترین نقطه ی معماری معاصر ایران ثبت می کردم.

پی نوشتـ     برای من هم مثل بقیه نجف دریابندری مترجم درجه یکی است، همانطور که همسرش دوبلور بی نظیری است\بود، اما حس عجیبی دارم وقتی این رابطه برای من که از فرسنگ ها دورتر نگاهشان می کردم در محترمانه ترین فضایی که می شناسم تجلی پیدا می کند: آشپزخانه.

۱ نظر: